در دادگاه عشق ، سوگندم قلبم بود :
وکيلم دلم و حضار، جمعي از عاشقان و دلسوختگان.
قاضي ، نامم را بلند خواند و گناهم رادوست داشتن تو اعلام
کرد و سپس محکوم شدم به تنهايي و مرگ .
کنار چوبه دار از من خواستند
تا آخرين خواسته ام را بگويم و من گفتم به تو بگويند:
"دوستت دارم براي هميشه
برچسب : نویسنده : javad javadbala بازدید : 304